ذهنیت یک بانو

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ق.ظ

من دست و پا چلفتی۲

عاقا امروز که چ عرض کنم امشب!! رفتیم پارک با دوستان محترم...بعد من کلی زحمت کشیدم که دو کلام حرف بزنم...نه این که فک کنید بلد نبودماااااا...نخیییییییییییر....این دوستمون کلن پاشو گذاشته بود رو گاااااز هیییییییی حرف میزد...ینی اونجا بود که فهمیدم چ پتانسیلایی داشته و من بی خبر بودم!!! والا...خلاصه این که بعد از کلی تلاش که اومدم یه دو کلمه حرف بزنم یوهو زد زیر خنده؛/ وسط حرف؛/ به منم گوش نمیکرد؛/ هی میگم شی شده؟ هی میخنده؛/ حالا بخند فردام بخند؛/ سرتونو درد نیارم خلاصه این که بعد از یه فصل خندیدن دلیل خنده شو گف؛/اگه گفتین دلیلش چی بوووووووود؟خخخخخ...





+واااااااییییییی فاطمه تو پات به زمین نمیرسه^_^


و اینچنین بود که پی بردم من حرف نزنم یه جایی بشینم که پام به زمین نرسه یا مثلن کنار یه ادم چار شونه بشینم کوچولو عیم به چش بیاد کافیه برای طرح شادمان سازی ملت؛/ والا؛/ 




نظرات  (۲)

۱۹ آبان ۹۴ ، ۰۶:۱۷ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
جالب بود!
پاسخ:
:)
۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۱ سید هاشم صفدری
از جایی که این پستتون و پست قبلیتون هر دو یک اسم داشتن و سری هم بودن من اینارو بهم ربط میدم و میگم اون دوستتون حرف زیاد زده که شما خجالتتون بریزه یا بیکار نباشین خخخ
خب کلا خدا خیرتون بده پس باعث شادی ملت میشین. یک در دنیا و صد در آخرت خدا بهتون پاداش بده خخخ
پاسخ:
ها خدا خیرم بده..خخخ..اصن ملت برا همین دوسم دارن..خخ...احتمالا یه پست دیگه م خاهم گذاشت..خخ..البته مرتبط با پوکش دوست گرام..خخخخ..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی